داستان های آموزنده

وبلاگی برای فهمیدن برای یافتن و رستگار شدن

جهل و نادانی

ستایش اسماعیلی
داستان های آموزنده وبلاگی برای فهمیدن برای یافتن و رستگار شدن

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

جهل و نادانی

 در قرون وسطا کشيشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با پرداخت مقدار زیادی پول قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند.

فرد دانايی که از اين نادانی مردم رنج ميبرد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام اين کار احمقانه باز دارد تا اينکه فکری به

سرش زد… به کليسا رفت و به کشيش مسئول فروش بهشت گفت:

قيمت جهنم چقدره؟

کشيش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!

مرد دانا گفت: بله جهنم.

کشيش بدون هيچ فکری گفت: ۳ سکه.

مرد سراسيمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهيد. کشيش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم. مرد با خوشحالی آن را گرفت از کليسا خارج شد.

به ميدان شهر رفت و فرياد زد: من تمام جهنم رو خريدم اين هم سند آن است و هيچ کس را به آن راه نمیدهم.

ديگر لازم نيست بهشت را بخريد چون من هيچ کس را داخل جهنم راه نمیدهم.

 اين شخص مارتين لوتر بود که با اين حرکت، توانست مردم را از گمراهی رها سازد.

 

در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی‌ است...

و تنها یک گناه و آن جهل است...

 


برچسب‌ها: جهنمجهلنادانکشیشبهشتمردم

تاريخ : یک شنبه 13 فروردين 1396 | 1:30 قبل از ظهر | نویسنده : ستایش اسماعیلی |
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.